نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 275
در قرآن آيهاى نيست مگر آنكه
ظهر و بطن دارد». از امام محمد باقر عليه السّلام پرسيدند:
مقصود
از ظهر و بطن چيست؟ فرمود: «ظهره تنزيله و بطنه تأويله، منه ما قد مضى، و منه ما
لم يكن، يجرى كما تجرى الشمس و القمر ...»[1].
ظهر قرآن همان دلالت ظاهرى قرآن است كه از قرائن، از جمله شأن نزول آيه، به دست
مىآيد و جنبه خصوصى دارد. ولى بطن قرآن، دلالت باطنى آن است كه با قطع نظر از
قرائن موجود، برداشتهاى كلى است كه از متن قرآن به دست مىآيد و همهجانبه و
جهانشمول است، لذا پيوسته مانند جريان آفتاب و ماه در جريان است.
اين
همان برداشتهاى كلى و همهجانبه است كه از متن قرآن، با دور داشتن قرائن خصوصى به
دست مىآيد، و قابل تطبيق در زمان و مكانهاى مختلف كه مناسب آن است مىباشد. اگر
چنين نبود هرآينه قرآن از استفاده دائمى ساقط مىگرديد. لذا همين برداشتهاى كلى و
جهانشمول است كه تداوم قرآن را براى هميشه تضمين كرده و آن را همواره زنده و
جاويد نگاه داشته است.
براى
تأويل معناى سومى آمده و آن تعبير رؤيا (تعبير خواب) است كه در سوره يوسف هشت بار
به كار رفته. در آنجا كه دو نفر زندانى خواب خود را براى حضرت يوسف بازگو كردند،
آنگاه تقاضاى تعبير آن را نموده گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ[2]؛
ما را به تعبير آن آگاه ساز». همچنين است آيات ديگر آن سوره.
معناى
چهارمى نيز در قرآن براى تأويل به كار رفته و آن عاقبت الأمر (پيامد) است كه همان
معناى لغوى تأويل مىباشد. در سوره إسراء مىخوانيم: «وَ
أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ
خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا[3]؛
پيمانه را سرشار نموده و با ميزان درست بسنجيد كه اين بهتر و خوشفرجامتر است».
ابن
تيميّه، معناى ديگرى براى تأويل گفته كه آن را مىتوان پنجمين معنا فرض كرد. و آن
وجود خارجى و وجود عينى هر چيزى است كه ابن تيميّه آن را تأويل وجود ذهنى و وجود
لفظى و وجود خطى هر چيز مىداند، زيرا هر چيزى چهار مرحله وجودى دارد: در ذهن، در
لفظ، در كتابت و در خارج كه وجود عينى هر