عليه و آله- رسيده و گفتند: ما پيامبرى را سراغ نداريم كه امت خود را به كمتر از آن مدتى كه تو امّتت را از دوام عمر اسلام خبر داده‌اى، نسبت به مدت عمر دين خود خبر داده باشد؛ زيرا عمر امّت تو همان هفتاد و يك سال بر اساس حروف «الم» است.

رسول خدا- صلى اللّه عليه و آله- حضرت امير المؤمنين- عليه السلام- را جهت بحث و گفتگوى با آنان گمارد، آنگاه امير المؤمنين- عليه السلام- به آنان فرمود:

«المص»[1] را چه مى‌گوييد؟ گفتند: آن عبارت است از 161 عدد، سپس فرمود:

در اين صورت پس «الر»[2] را چگونه توجيه مى‌كنيد؟ گفتند: آن هم عبارت است از «231» عدد. و ايشان فرمودند: پس حالا درباره «المر» چه مى‌گوييد؟ گفتند:

آن هم عبارت است از «271» عدد. امير المؤمنين- عليه السلام- فرمود: آيا همه اين اعداد مدت عمر دين اسلام را تشكيل مى‌دهد و يا يكى از اين اعداد؟

در پاسخ به اين سؤال ابتدا با يكديگر اختلاف نموده و سپس متفق القول شدند كه خير، همه اين اعداد منظور است كه مجموع آنها بالغ بر 734 سال‌[3] مى‌باشد، سپس ملك و سلطنت، دوباره به دست ما يهوديان خواهد افتاد.

امير المؤمنين در پاسخ از آنان سؤال كردند كه آيا كتابى از كتابهاى آسمانى، اين مطلب شما را بيان فرموده است يا اينكه اين نظر خود شماست؟

آنان در پاسخ گفتند: اين مطلب را بر اساس نظريه و ديدگاه خودمان بيان كرديم كه همان حساب جمل است نه وحى. حضرت فرمود: چگونه حساب جمل بر تصورات خيالى شما مبنى بر مدت عمر اسلام دلالت مى‌نمايد با اينكه‌

[1] « صاد» كنايه از عدد نود است.

[2] « راء» رمز عدد 200 است.

[3] و آن از مجموع: 71+ 161+ 231+ 271 734 به وجود مى‌آيد و در متن حديث قسمتى افتاده بود كه آن را بر اساس متن تفسير، در« الدر المنثور» تأليف عبد الرحمن سيوطى، تصحيح نموديم.