نام کتاب : تناسب آيات نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 14
عطف شده يا
عطف نشده و در صورت اول بايد بين دو جمله، قدر جامع مشتركى باشد؛ مانند آيه: يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما
يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها[1].
و
مانند آيه: وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[2].
كه
به جهت تضاد بين قبض و بسط، و فرورفتن و بيرون شدن، و فرودآمدن و بالا رفتن، و شبه
تضاد ميان آسمان و زمين، به يكديگر عطف شدهاند.
و
از جمله مواردى كه سخن در آن حالت تضاد را دارد، عبارت است از: ذكر رحمت بعد از
عذاب و رغبت پس از رهبت. و شيوه قرآن چنين است كه هرگاه احكامى را ارائه مىنمايد،
به دنبال آن، وعد و وعيد ذكر مىكند، تا انگيزهاى باشد براى عمل به آنها. و سپس
آيات توحيد، و تنزيه خداوندى مىآيد تا اينكه عظمت آمر و ناهى، معلوم گردد. و در
سورههاى بقره، نساء، مائده، و ديگر سور، اگر دقت كامل گردد، ملاحظه مىكنيم كه
همين شيوه دقيقا اعمال گشته است.
3-
اگر جمله دوم، توسط يكى از حروف عاطفه اشتراكى با جمله قبل، پيوند بخورد در اين
صورت لا بد ستونى متصل وجود پيدا خواهد كرد كه اتصال دو جمله را از بعد معنوى،
نشان مىدهد. و آن ستون، قرائنى است معنوى كه ارتباط را مىرساند و هر كدام از اين
قبيل ارتباطات، اسباب و دليلهايى دارند كه ذيلا به برخى از آنها اشاره مىگردد:
1-
تنظير آوردن: ملحق نمودن چيزى به نظير خودش از آداب عقلاست، مانند آيه:
أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ
مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ[3] و
به دنبال آن مىفرمايد: كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ
بِالْحَقِّ* وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ
زيرا خداوند متعال به پيامبرش امر فرمود كه در