7-
جمع آوردن در جايى كه قاعده و قانون آن إفراد باشد؛ مانند قول خداى تعالى:
لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ[3]
يعنى «و لا خلة» به دليل لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ
لا شَفاعَةٌ[4] پس
در سوره ابراهيم- عليه السلام- به خاطر مراعات فاصله در بين متقاربين جمع آورده
شده است.
8-
تثنيه آوردن در جايى كه بايد مفرد باشد؛ مانند قول خداوند متعال:
وَ
لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ[5]
زيرا فاصلهها و اواخر آيات، همه با «الف و نون» است. و «فراء» گفته است: گاهى
اوقات عرب «جنّت» را در ضمن اشعارش، تثنيه مىآورد. و اين به دليل اين است، كه
شعر، داراى قافيههايى است كه استوارى آن گاهى با افزودن حرفى و گاهى با حذف كردن
حرفى است؛ زيرا اشعار مىپذيرد آنچه را كه كلام معمولى نمىپذيرد. سپس از كلام عرب
براى آن شواهدى آورده است[6].
«ابن
قتيبه» آن را انكار نموده و گفته است: از جمله چيزهايى كه خداوند متعال به ما وعده
داده، دو بهشت است، پس چگونه ما آن را يك بهشت فرض كنيم؟ به ويژه با توجه به آيه
ذَواتا أَفْنانٍ[7].
[1] فرقان: 74( زيرا« إماما» را در اين آيه، مفرد و در
آيه بعدى، جمع آورده است).