نام کتاب : تاريخ قرآن نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 8
رساله،
پيغام، سخن پوشيده، كلام خفى، اعلام در خفا، شتاب و عجله و هرچه از كلام يا نوشته
يا پيغام يا اشاره كه به ديگرى القا و تفهيم شود.
راغب
اصفهانى مىگويد: «اصل الوحى الاشارة السريعة»،[1]
(وحى پيامى پنهانى است كه بايد اشارت گونه و با سرعت انجام گيرد). ابو اسحاق نيز
گفته است: «اصل الوحى فى اللّغة كلّها اعلام فى خفاء و لذلك سمّى الإلهام
وحيا». همچنين است سخن ابن برّى: «وحى اليه و اوحى: كلّمه
بكلام يخفيه من غيره و وحى و اوحى: أومأ».
شاعر
نيز گويد:
«فأوحت
الينا و الأنامل رسلها»
[2]،
(بر ما وحى فرستاد در حالى كه سرانگشتانش پيام رسان او بودند).
ديگرى
گويد:
نظرت اليها نظرة فتحيّرت
دقائق فكرى فى بديع صفاتها
فأوحى اليها الطرف انى احبّها
فأثّر ذاك الوحى فى و جناتها
(با
نگاهى كه بر وى افكندم فكر نكتهبينم در صفات بديع او در حيرت ماند؛ پس گوشه چشمم
بدو پيام داد كه دوستش دارم و آثار آن پيام، در گونههاى وى نمايان گرديد).
وحى
در قرآن
واژه
وحى در قرآن به چهار معنى آمده است:
1.
اشاره پنهانى، همان معناى لغوى. چنانكه درباره زكريّا (ع) در قرآن مىخوانيم:
«فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا
بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»،[3] (او از
محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت: (به شكرانه اين
موهبت) صبح و شام خدا را تسبيح كنيد).
2.
هدايت غريزى. رهنمودهاى طبيعى كه در نهاد تمام موجودات به وديعت نهاده شده است. هر
موجودى اعم از جماد، نبات، حيوان و انسان، به طور غريزى راه بقا و تداوم حيات خود
را مىداند. اين هدايت طبيعى با نام وحى در قرآن ياد شده است:
[1] . راغب اصفهانى؛ المفردات فى غرائب القرآن؛ ص 515.