responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 592

بتاز»، از اين رو عمرو نزد ايشان آمد و گفت: اى گروه عكّ! على مى‌داند كه شما قبيله‌اى شامى هستيد، و بدين سبب قبيله عراقى همدان را براى نبرد با شما بسيج كرده است، پس پايدار باشيد و امروز ساعتى سرهاى خود را به من سپاريد كه حق به نقطه حسّاس خود رسيده است.

ابن مسروق و معاويه‌

ابن مسروق عكّى (از سپاهيان معاويه به عكّيان) گفت:

لختى فرصتم دهيد[1] كه نزد معاويه بروم، پس نزد او آمد و گفت: اى معاويه تكليف «هزار تن برابر دو هزار تن»[2] را بر ما نه، و هر كه كشته شد پسر عمّش جاى وى را بگيرد، تا امروز چشم و دلت را آرام بخشيم (و به نگرانى تو پايان دهيم).

پيكار عكّ و همدان‌

گفت: اين مهم با تو. پس ابن مسروق نزد ياران خويش بازآمد و داستان را باز گفت، عكّيان گفتند: ما به جنگ همدانيان مى‌رويم.

راوى گويد:

عكّيان پيش تاختند و از آن سو سعيد بن قيس ندا در داد: اى همدانيان پاى آنان را پى كنيد[3]. تيغها، بيدريغ و پياپى، پاى عكّيان را قطع مى‌كرد، در اين هنگامه ابو مسروق عكّى (به چاره‌جويى) بانگ كرد: اى عكّيان، آن گونه كه اشتران زانو زنند به زانو در آييد. همگى به زانو در آمدند و سپرها را برابر گرفتند و با نيزه مهاجمان را مى‌زدند[4]. (در آن حال) پيرى از همدانيان فراز آمد و مى‌گفت:


[1] متن« امهلونى» و در شنهج( 2: 293)[ امهلنى‌].

[2] يعنى يك تن از ما دو تن از آنان.

[3] متن« خدّموا»- آنچه پيشتر در صفحات 352 و 451 آمده است.

[4] متن« و شجروهم بالرّماح» و در اصل‌[ فشجرتهم همدان بالرماح همدانيان آنان را با نيزه مى‌زدند].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 592
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست