responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 504

و او همچنان واى و ويل سر داده بود تا آنكه چشمانش را بستم.

سپس عمر داخل شد در حالى كه چشمان پدرم را بسته بودم. گفت: آيا بعد از من چيزى گفت؟ من آنچه گفته بود برايش بيان كردم‌[1]. عمر گفت: خدا خليفه رسول اللَّه را رحمت كند، اين مطلب را كتمان كن كه هذيان است! و شما خاندانى هستيد كه به هذيان گفتن در حال مريضى معروف هستيد[2]! عايشه گفت: راست گفتى! بعد همگى به من گفتند: هيچ كسى نبايد از اين مطالب از تو چيزى بشنود كه مبادا على بن ابى طالب و اهل بيتش او را شماتت كنند[3].

ارتباط امير المؤمنين عليه السّلام با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بعد از رحلت آن حضرت‌

سليم مى‌گويد: به محمّد بن ابى بكر گفتم‌[4]: به نظر تو چه كسى به امير المؤمنين عليه السّلام از قول اين پنج نفر آنچه گفته‌اند را نقل كرده است؟

گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله. او آن حضرت را هر شب در خواب مى‌بيند، و صحبت او با آن حضرت در خواب مثل صحبت با او در حال حيات و بيدارى آن حضرت است، چرا كه‌


[1]« ج»: آيا بعد از ما چيزى گفت؟ من هم برايشان نقل كردم.

[2]« ج»: اين مطلب را كتمان كن كه همه اينها هذيان است و شما خاندانى هستيد كه به هذيان در حال مرگ معروف هستيد.

[3]« ج»: سپس همه‌شان به من گفتند: مبادا چيزى از آنچه شنيدى از دهانت خارج شود.

[4]« ب» و« د»:« به سليم گفتم». بنا بر اين سئوال‌كننده ابان است كه از سليم مى‌پرسد.

نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 504
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست