responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 492

35 مقطع حسّاسى از جنگ صفّين‌

: ناسزاگوئى لشكر شام به امير المؤمنين عليه السّلام، خطابه امير المؤمنين عليه السّلام در معرفى سران لشكر معاويه، سخنان امير المؤمنين عليه السّلام در ترغيب لشكر، حمله محمد بن حنفيّه با گروهى بر لشكر معاويه.

مقطع حسّاسى از جنگ صفّين‌

ناسزاگوئى لشكر شام به امير المؤمنين عليه السّلام‌

ابان مى‌گويد: سليم گفت: امير المؤمنين عليه السّلام از كنار جماعتى از اهل شام عبور مى‌كرد كه وليد بن عقبة بن ابى معيط[1] در بين آنان بود، و آنها به آن حضرت ناسزا مى‌گفتند.


[1] در الغدير: ج 8 ص 120 روايت كرده كه وليد بن عقبه زناكار و شراب‌خوار بود، تا جايى كه در كوفه شراب خورد و در مسجد جامع شهر بعنوان امام جماعت براى نماز صبح ايستاد و نماز صبح را چهار ركعت خواند! سپس رو به مردم كرد و گفت: آيا بيشتر بخوانم؟!! و سپس در محراب مسجد قى كرد!! و در نماز با صداى بلند اين ترانه را خواند:« علق القلب الربابا- بعد ما شابت و شابا» يعنى« قلب علاقه به رباب پيدا كرده بعد از آنكه هر دو پير شدند»!! طلحه و زبير نزد عثمان آمدند و به او گفتند: ما تو را نهى كرديم كه وليد را بر كارى از امور مسلمين بگمارى، ولى قبولى نكردى. بر عليه او به شرابخوارى و مستى شهادت داده شده، او را بر كنار كن.

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: او را عزل كن و حد بر او جارى كن آنگاه كه شاهدان رو در روى او شهادت دادند.

عثمان، سعيد بن عاص را به حكومت كوفه برگزيد و به او دستور داد تا وليد را بفرستد. وقتى سعيد وارد كوفه شد منبر و دار الامارة را شست و وليد را فرستاد. وقتى بر عليه او رو در رويش شهادت داده شد و عثمان خواست بر او حد جارى كند لباس نرم و تازه‌اى بر او پوشانيد و در اتاقى قرار داد. هر بار كه عثمان كسى را براى زدن وليد مى‌فرستاد، وليد مى‌گفت:« تو را قسم مى‌دهم كه با من قطع رحم نكنى و عثمان را بر خود غضبناك نكنى»! او هم خوددارى مى‌كرد. وقتى امير المؤمنين عليه السّلام اين منظره را ديد شلاق را گرفت و داخل شد ... حضرت او را مى‌زد و او به حضرت ناسزا مى‌گفت. در روايت بحار( ج 8 قديم ص 302) چنين است: وليد از دست حضرت به اين سو و آن سو فرار مى‌كرد. حضرت او را محكم گرفت و بر زمين زد و حدّ را بر او جارى ساخت.

نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 492
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست