نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 411
شام رفتند و از شهر «صفّوريّه» عبور كردند و در آنجا كنيز
آوازخوانى را همراه پسرش عبد اللَّه خريد. و ابو سفيان دنباله رو اميّة بن عبد شمس
بود[1].
برنامه عمر در اهانت
عجم و علت آن
ابن ابى معيط برايم نقل
كرد كه تو به او خبر دادهاى كه نامه عمر به ابو موسى اشعرى را خواندهاى هنگامى
كه طنابى به طول پنج وجب برايش فرستاد و به او گفت: «اهل بصره را نزد خود فراخوان،
و هر كس از هم پيمانان و مسلمانان عجم را كه طول قامت او به پنج وجب رسيد گردن
بزن»! ابو موسى در اين باره با تو مشورت كرد، و تو او را نهى كردى و به او دستور
دادى كه در اين مسأله گفتگو كند. ابو موسى هم در اين باره به عمر مراجعه كرد و تو
نامه او را نزد عمر بردى، و اين كار را از روى تعصّب براى عجمها انجام دادى و در
آن روز گمان مىكردى كه از آنها و پسر «عبيد» هستى[2].
آنقدر به عمر اصرار كردى
تا او را از نظرش برگرداندى و از تفرقه مردم ترسانيدى، و او هم از رأيش برگشت. به
او گفتى: «تو كه با اين خاندان (نبوّت) دشمنى كردهاى چگونه در امان هستى كه اين
عجمها نزد على جمع شوند، و او هم با كمك آنان قيام كند و حكومت ترا از بين ببرد».
عمر هم از اين تصميم خوددارى كرد.
برادرم! سراغ ندارم
مولودى در آل ابو سفيان متولد شده باشد كه شومى او بر ايشان بالاتر از تو باشد آنگاه
كه عمر را از تصميمش بازداشتى و از آن كار مانع شدى[3].
و به من خبر داد كه آنچه
باعث شده او را از نظريهاش در باره قتل عجمها برگردانى اين بوده كه گفتهاى از
على بن ابى طالب شنيدهاى كه مىگفته است: «عجمها براى اين دين در آخر بر شما
خواهند زد همان طور كه شما در ابتدا آنان را براى آن زديد». و گفته:
[1] در اين جملات نوعى ابهام وجود دارد ولى
اجمالا مطلبى براى درست جلوه دادن نسب زياد است.