نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 362
پيامبر) پيروز شود و در آن صورت موجب هلاك ما شود[1]، ولى اين بت
ذخيرهاى براى ما خواهد بود كه اگر قريش پيروز شدند پرستش اين بت را علنى
مىنمائيم و به آنها اعلام مىكنيم كه از دين قبلى خود بر نگشته بوديم، و اگر دولت
ابن ابى كبشه برگشت پنهانى بر پرستش اين بت باقى مىمانيم»! جبرئيل نازل شد و اين
خبر را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسانيد. آن حضرت هم بعد از آنكه من عمرو
بن عبد ودّ را كشتم آن را خبر داد و آن دو (ابو بكر و عمر) را صدا زد و فرمود: «در
زمان جاهليّت چند بت پرستيديد»؟! گفتند: اى محمّد، ما را به آنچه در زمان جاهليّت
گذشته سرزنش مكن. فرمود: «امروز چند بت پرستيدهايد»؟! گفتند: قسم به خدايى كه تو
را بر حق به پيامبرى مبعوث كرده، از زمانى كه دين تو را علنا پذيرفتهايم جز خدا
را نپرستيدهايم! حضرت فرمود: اى على، اين شمشير را بگير و به فلان مكان برو و بتى
را كه اين دو مىپرستند بيرون آور و خرد كن، و اگر كسى ميان تو و آن بت مانع شود
گردنش را بزن»! در اينجا آن دو به دست و پاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله افتادند
و گفتند: گناه ما را پنهان كن، خدا تو را بپوشاند. من به آن دو گفتم: «در پيشگاه
خدا و رسولش ضمانت كنيد كه جز خدا را نپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد».
آنها هم با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اين مطلب عهد و پيمان بستند.
من رفتم و آن بت را از
مكانش بيرون آوردم و صورت و دستانش را شكستم و پاهايش را خرد كردم و نزد حضرت
بازگشتم. بخدا قسم ناراحتى آن دو را نسبت به خودم را به خاطر اين جريان، تا هنگامى
كه مردند در صورت آنها مىديدم!
ظلم ابو بكر و عمر در
استدلال با حق امير المؤمنين عليه السّلام
فرمود: هنگامى كه پيامبر
صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت عمر و اصحابش رفتند و در مقابل انصار با حق من
استدلال كردند. اگر راست گفتند و به حق استدلال كردند كه «آنان از انصار به
[1] يعنى اگر بت را علنى بپرستيم وقتى پيامبر
پيروز شود از آن اطلاع پيدا مىكند و موجب هلاك ما مىشود.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 362