نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 361
سوابق فرار و ترس عمر در جنگها
بعضى از كسانى كه نام
بردى[1] نه سختى
كشيد و نه سابقهاى و نه جنگ با پهلوانى و نه فتح و پيروزى جز يك مرتبه نداشت. سپس
فرار مىكرد و پشت به دشمن كرده و بر مىگشت در حالى كه اصحاب خود را مىترسانيد و
آنها هم او را مىترسانيدند. بارها در جنگ فرار مىكرد و وقتى نوبت آسايش و تقسيم
غنيمت بود به سخن مىآمد و چهره عوض مىكرد و امر و نهى مىنمود!! عمرو بن عبد ودّ
در روز جنگ خندق عمر را با نامش صدا زد. او روى برگردانيد و به اصحابش پناه برد،
بطورى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از واهمهاى كه بر او عارض شده بود تبسّم
كرد و فرمود: «حبيبم على كجاست؟ اى حبيبم اى على، تو به مقابله با او برو»! و عمر
بود كه در روز جنگ خندق به چهار نفر يارانش- كه در آن نوشته و رأى با هم بودند[2]- گفت: «بخدا
قسم اگر آنگاه كه دشمن از بالا و پائين به ما حمله مىكند محمد را با دار و
دستهاش به آنان تحويل دهيم سلامت مىمانيم»! همان طور كه خداوند تعالى مىفرمايد: وَ
زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً، وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا، وَ إِذْ
يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ
وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً[3]، «شديدا متزلزل
شدند»، «به خداوند گمانهاى بد بردند»، «و منافقين و آنان كه در قلبشان مرض بود
گفتند: خدا و رسولش به ما وعده ندادند مگر براى فريب ما»!
سند بتپرستى ابو بكر
و عمر
در آن روز (خندق) رفيقش
ابو بكر به او گفت: «اين رأى درست نيست، ما بت بزرگى را اختيار مىكنيم و آن را
مىپرستيم! چون ما در امان نيستيم كه ابن ابى كبشه (يعنى
[1] منظور عمر است چنان كه در جملات بعد روشن
مىشود.
[2]« ب» و« د»: اصحاب صحيفه. و اين اشاره به همان
صحيفه ملعونه است كه در حديث 4 پاورقى 38 ذكر شد، و معلوم مىشود سابقه دوستى اين
پنج نفر به قبل از حجة الوداع بر مىگردد.