responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 341

مردم اين حكم او را هم تحسين كردند و آن را سنّت حساب كردند و بخاطر جهل و نادانى به كتاب خدا و سنّت پيامبرش از او قبول نمودند.

بدعتهاى عمر در باره عجم‌

همچنين عمر هر عجمى را از مدينه اخراج كرد[1].

و طنابى به طول پنج وجب براى عمّالش به بصره فرستاد و گفت: «هر كس از عجمها را گرفتيد كه قامت او بقدر اين طناب بود گردنش را بزنيد»!! و همچنين برگرداندن او زنان اسير شوشتر را در حالى كه حامله بودند[2]!

بدعت در حكم سرقت‌

در مورد بچه‌هايى كه در بصره سرقت كرده بودند طنابى فرستاد و گفت: «هر كدام به بلندى اين طناب رسيد دست او را قطع كنيد»[3]!!

پشتوانه دروغين بدعتهاى عمر

عجيب‌تر از آن اينكه كذّابى، دروغى را در باره عمر شايع كرد، و خود او و جاهلان آن را پذيرفتند و گمان كردند كه «ملائكه بر لسان عمر سخن مى‌گويد و به او تلقين مى‌كند»[4]!


[1] در مروج الذهب مسعودى: ج 2 ص 320 روايت كرده كه: عمر اجازه نمى‌داد احدى از عجم وارد مدينه شود.

[2] يعنى زنانى را كه در جنگ شوشتر اسير شده بودند و پس از تقسيم بين مسلمانان بعنوان كنيز از آنان حامله شده بودند، دوباره آزاد كرد بدون آنكه مسأله فرزندان در مورد آنان حل و فصل شود.

[3] نظير اين را علامه امينى در الغدير: ج 6 ص 171 آورده كه پسرى از اهل عراق سرقت كرده بود. عمر نوشت:« او را وجب كنيد، اگر شش وجب شد دستش را قطع كنيد»! او را وجب كردند بقدر يك انگشت كم بود و آزاد شد!

[4] در اين باره به الغدير: ج 6 ص 331 و نيز آخر حديث 10 كتاب حاضر مراجعه شود.

نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 341
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست