و طنابى به طول پنج وجب
براى عمّالش به بصره فرستاد و گفت: «هر كس از عجمها را گرفتيد كه قامت او بقدر اين
طناب بود گردنش را بزنيد»!! و همچنين برگرداندن او زنان اسير شوشتر را در حالى كه
حامله بودند[2]!
بدعت در حكم سرقت
در مورد بچههايى كه در
بصره سرقت كرده بودند طنابى فرستاد و گفت: «هر كدام به بلندى اين طناب رسيد دست او
را قطع كنيد»[3]!!
پشتوانه دروغين
بدعتهاى عمر
عجيبتر از آن اينكه
كذّابى، دروغى را در باره عمر شايع كرد، و خود او و جاهلان آن را پذيرفتند و گمان
كردند كه «ملائكه بر لسان عمر سخن مىگويد و به او تلقين مىكند»[4]!
[1] در مروج الذهب مسعودى: ج 2 ص 320 روايت كرده
كه: عمر اجازه نمىداد احدى از عجم وارد مدينه شود.
[2] يعنى زنانى را كه در جنگ شوشتر اسير شده
بودند و پس از تقسيم بين مسلمانان بعنوان كنيز از آنان حامله شده بودند، دوباره
آزاد كرد بدون آنكه مسأله فرزندان در مورد آنان حل و فصل شود.
[3] نظير اين را علامه امينى در الغدير: ج 6 ص
171 آورده كه پسرى از اهل عراق سرقت كرده بود. عمر نوشت:« او را وجب كنيد، اگر شش
وجب شد دستش را قطع كنيد»! او را وجب كردند بقدر يك انگشت كم بود و آزاد شد!
[4] در اين باره به الغدير: ج 6 ص 331 و نيز آخر
حديث 10 كتاب حاضر مراجعه شود.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 341