كار، انگيزه مشخصى ندارند.[1]
بسيارى از آنان مىتوانند دانشآموزان خوبى باشند، امّا به نظر نمىرسد براى اين
موضوع اهميتى قائل شوند.
آنان چه مىخواهند؟
بياييد اين را بپذيريم كه از لحاظ فيزيولوژيكى، پسران در سى سال
گذشته تغيير چندانى نكردهاند. تركيب ژنتيكى نمىتواند تنها در يك يا حتّى ده نسل،
تغيير چشمگيرى داشته باشد. اين جامعه است كه تغيير مىكند.
پسر شما كه به نظر مىرسد انگيزه مشخصى براى موفقيت در مدرسه ندارد،
شايد در عمل داراى انگيزه مشخص فوقالعادهاى شود تا به موفقيت دست يابد؛ البته نه
در مدرسه؛ حداقل نه در مدرسهاى كه در آن حضور دارد و مشغول به تحصيل است.
من از بسيارى از والدين شنيدهام كه جملاتى از اين قبيل را گفتهاند:
«پسرم در كل، براى مدرسه اهميتى قائل نيست، ولى مىتواند بسيار جدّى به هرچيزى كه
براى آن اهميت قائل است بپردازد. او تا ساعت دو صبح بيدار مىماند تا به سطح بعدى
در بازى رايانهاى (شكارچى جاسوس)[2] برسد. او
[1] - مقصود من اين نيست كه پسران درسخوان و سختكوشى
كه داراى انگيزه زيادى مىباشند، هيچ مشكلى ندارند. آنها هم مشكل دارند. در حقيقت؛
اينگونه پسران تا حدى بيشتر مناسب تجربه من مىباشند؛ چرا كه به لحاظ بالينى
افسردهتر از پسرانى هستند كه انگيزه كمترى دارند، كه راجع به آنان در اين كتاب
بحث مىكنيم. اغلب اطلاعات پيرامون مسائل عاطفى پسران درسخوان و سختكوش را در
فصل نهم كتاب« چرا جنسيت اهميت دارد؟» گردآورى كردهام.