نبود امام باقر (ع) با اين تأكيد چندين بار
با سوگند نمىفرمود «و لله و لله و لله و ما تنال و لا يتنا الا بالعمل و الورع».
معلوم مىشود ولايت چيز ديگرى است. معنى محبت معلوم است. آدم خيلى بايد كجسليقه
باشد كه على را دوست نداشته باشد يا امام باقر را دوست نداشته باشد. ولى اين ولايت
نيست. ولايت يعنى در حزب اينها در آمدن و در برابر رهبرى آنها تعهد داشتن. آن كس
كه مىگويد من امروز از ولايت امام زمان، سلام اللّه عليه، برخوردارم، حواس خود را
جمع كند كه چه مىگويد. معنى اين حرف اين است كه من در برابر اين رهبر پنهان تعهد
دارم و مسئولم. و اين رهبر پنهان چه مىخواهد؟
روايت ديگرى هم در همين باب هست. روايت ششم از همين بخش كتاب كافى
اينروايت هم از امام باقر (ع) است. قال، يا معشر الشيعه آنجا خطاب به جابر
بوداينجا خطاب به جمعيت شيعه. مىگويد امام باقر فرمود اى جماعت شيعه آل محمد، شما
بايد آن تكيهگاه معتدل و متكاى معتدلى باشيد كه تندروها برگردند به شما بپيوندند،
عقبماندهها بشتابند به شما برسند. يكى از انصار كه سعد نام داشت گفت، فدايت شوم،
تالى و تندروز كيست؟ فرمود، گروهى هستند كه درباره ما چيزهايى مىگويند كه ما
خودمان درباره خودمان نمىگوييم. اينها از ما نيستند، ما هم از آنها نيستيم. گفت،
آن دنبالهرو و آن كه بايد به ما بپيوندد كيست؟ فرمود، آن آدمهاى جستجوگرى كه
دنبال خير و حق مىگردند. اين شيعه راستين مىتواند آنها را به خير و حق برساند و
از اجر و پاداش الهى برخوردار