«ليس منّا» را ببينيد. از ما نيست كسى كه
نمازش يك ركعت به عمد ترك شود؛ از ما نيست كسى كه زكاتش را، و لو يك درهم،
نپردازد. در اين روايتها مىبينيد آن شيعهاى كه مىتواند به عنوان عضو غيرتقلبى، از
ولايت غيرمصنوعى و اصيل برخوردار باشد، كيست. من دو روايت را نقل مىكنم. اول متن
عربى را مىخوانم و بعد ترجمه فارسى آن رابيان مىكنم تا معلوم شود معنى و مفهوم
ولايت در نظر ائمه ما چه بوده است. در هر دو روايت كلمه «ولايت» آمده است. قبل از
اينكه اين دو حديث را بخوانم، نكتهاى را ذكر مىكنم. من اين بحث را ايراد نكردم
تا رفقاى ما فردا بحثهاى جدلى را با ديگران بر سر مسأله ولايت آغاز كنند. هرگز اين
كار را نمىپسندم و صحيح نمىدانم. من اين بحث را ايراد كردم تا اولا براى خود ما
در درجه اول، و برادران و خواهرانى كه تشريف دارند، مفهوم ولايت از ديدگاه اسلام و
تاريخ اسلام و تصوص اسلامى روشن شود، و بعد اقلا در دايره خودتان كوشش كنيد بدون
جار و جنجال و جدل فعلا اين ولايت را پياده بكنيد، تا بعد به ديگران برسيم. در
اصول كافى، كتاب ايمان، اين جديث از امام باقر عليه السلام آمده است. جابر
مىگويد:
امام باقر عليه السلام به من فرمود، اى جابر، اينها كه خود را به
شيعه بستهاند و مىگويند ما شيعه هستيم، آيا به همين اندازه اكتفا مىكنند كه
زبانا بگويند ما اهل بيت را دوست داريم؟ قسم بهخدا كه شيعه ما نيست مگر كسى كه از
خدا پروا داشته باشد و فرمان خدا برد. اى جابر، شيعيان در ميان مردم با اين
علامتها شناخته مىشدند: با تواضع و فروتنى، با