نشان مىدهند، براى مسائلشان، به آيه و
روايتى استناد مىكنند؛ چهار نفر عمامه به سر را هم به خدمت مىگيرند، براى اينكه
در جايى برايشان فتوايى بدهند و كارى كنند. اين كشورها، اگر چه به ظاهر چيزى مثل
حاكميت اسلامى دارند، اما حاكميت اسلامى با ارزشها و معيارهاى نبوى و ولوى، علم و
تقوا، عدالت، عبوديت خدا و خشيت الهى و «ترتعد فرائسه فى المحراب»، كه روش انبيا و
اوليا و مقربترين افراد به خدا بودهاست، در جامعهشان مطرح نيست. اگر تعبيرات
تندتر و واضحترى نخواهيم بكنيم، آنها يك عده آدمهاى دور از دينند.[1]
2- 3- 3- 2- 1. حكومت خلفا
آنچه كه در اسلام روى آن تكيه شده اين است كه زمام امر مردم دست
آنكسانى نيفتد كه انسانها را به دوزخ مىكشانند.
و مگر تاريخ اين مطلب را به ما نشان نداد؟ مگر نديديم كه با جامعه
اسلامى اندكى بعد ازصدر مشعشع اسلام چه كردند و چه شد؟ و چه بر سر اين جامعه آمد؟
آن جامعه اى كه در آن، مردم قدر مردان نيك را ندانند، جامعهاى كه مردم معيارهاى
نيكى را عوضى بگيرند و مردم نتوانند ناصح و مشفق و مصلح خود را بشناسند، چقدر بايد
روى آن كار كرده باشند كه به اينجا رسيده باشد؟! تبليغات زهرآگينى كه از طرف
دستگاههاى قدرت ظالمانه و جابرانه در ميان جامعه اسلامى انجام گرفت، به قدرى افق
معلومات و بينش مردم را عوض كرد و آنها را به وضعى رساند كه گويى سياهى را سفيدى و
سفيدى را سياهى مىديدند؛ به يك چنين حالتى در آمده بودند. لذا آدمى وقتى تاريخ
قرنهاى دوم و سوم را مىخواند و فجايع دستگاه قدرت و خلافت را با آن بىاعتنائى و
بىتفاوتى مردم مطالعه مىكند، حسرت مىخورد و تعجب مىكند كه آيا اينها همان مردمى
هستند كه در مقابل حوادث زمان عثمان صبر نكردند و از اطراف
[1] - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار كارگزاران، به
مناسبت« عيد غدير خم» 28/ 2/ 1374