هدف پيامبران، اقامهى قسط است: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».[1]
اصلا پيامبران آمدند تا اقامهى قسط كنند. البته، اقامهى قسط يك منزل در راه است
و هدف نهايى نيست؛ ليكن آنها كه آمدند، كار اولشان اين است كه اقامهى قسط كنند و
مردم را از شر ظلم و جور طاغيان و ظالمان نجات دهند.[2]
عدالت خواستهى يك جماعت خاصى از مردم يا اهل يك كشور و اهل يك ملت نيست؛ عدالت
خواستهى طبيعى و تاريخى همهى آحاد بشر در طول تاريخ بشريت است. همان چيزى است كه
بشر تشنهى آن است و جز در حكومت انبياء عظام الهى- آنهائى كه به حكومت رسيدند- يا
اولياء برجسته مثل اميرالمؤمنين، عدالت به معناى واقعى كلمه اجرا نشدهاست.[3] حكومت معنايش چيست؟ حكومت معنايش
اين است كه انسان حقى را احقاق كند؛ عدل را بر پا بدارد. اميرالمؤمنين) عليه
الصلاه والسلام (در آن صحبتى كه معروف است و همه شنيدهايد، فرمودند اين حكومت به
قدر اين كفش يا بند اين كفش براى من ارزش ندارد. بعد فرمودند: «إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا»[4]
مگر اينكه حقى را اقامه كنم. در اين راه انسان هر چه بكشد و هر چه زحمت تحمل كند
و هر چه اضافه كار كند و هر چه شب بىخوابى بكشد و هر چه از آن امكاناتى كه بهطور
معمول افراد جامعه دارند، محروم بماند، حقش است، جا دارد و انسان در اين صورت، ضرر
نكردهاست. باز از اميرالمؤمنين (عليه الصلاه والسلام) نقل شدهاست كه در يكى از
خطبهها مىفرمايد: حاضرم مضمون اين است در راه اينكه اقامهى حقى كنم و ابطال
باطلى كنم، بر روى خارهاى سخت كشانده شوم. بههرحال، اين آن چيزى