نام کتاب : ولايت فقيه انديشه اى كلامى نویسنده : شمس، على جلد : 1 صفحه : 31
فصل اول: كليات و مفاهيم
1- 1. تعريفها
واژههاى به كار رفته در عنوان مورد بحث، تا حدودى براى همگان قابل
فهم است؛ ولى براى تبيين دقيق و جلوگيرى از افتادن در مغالطه ناخواسته و خطاى
اشتراك لفظى، به تعريف واژگان مورد نظر مىپردازيم.
الف) ولايت: ولايت به كسر واو، از مشتقّات «و- ل- ى» و اسم مصدر، به
معانى قرب، نصرت، تولّى امر (حكومت) و سلطان است[1]
بدون ترديد مقصود از اين واژه در اينجا، تولّى امر، حكومت و سلطان مىباشد.
ب) فقيه: به معناى داناى علم دين و عالم در علم فقه است؛[2] البته فقيه گاه
[1] - اسماعيل بن حمّاد جوهرى، الصّحاح، ج 6، ص 2530؛
راغب اصفهانى، المفردات، ص 533؛ زمخشرى، اساس البلاغه، ص 509.« و الولاية ايضا،
النصرة و بالكسر: الامارة ... و يقال هما لغتان بمعنى الدولة و فى النهاية هى
بالفتح المحبة و بالكسر التولية و السلطان ومثله الولاء بالكسر- عن ابن سكيت ... و
الولىّ: الوالى و كل من ولّى امر احد؛ فهو وليّهو الولىّ هو الذى له النصرة و
المعونة؛ ولايت به معناى نصرت نيز است و اگر با كسره بهكار رود، به معنى« امارت» مىباشد
... و گفته شده كه هر دو به معناى دولتاند. نيز دركتاب النهايه آمده كه ولايت با
فتحه، به معناى محبت است و با كسره به معناى توليّتو سلطنت است و همين طور است«
ولاء»( ابن سكّيت) ... و وليي به معنى والى است وهر كس امر شخصى را به عهده بگيرد،
ولىّ اوست؛ پس ولىّ كسى است كه داراىنصرت و معونت است». فخر الدين طريحى، مجمع
البحرين، ج 1، ص 455.
[2] - الصّحاح، ج 6، ص 2243« الفقه: الفهم ... ثمّ خصّ
به علم الشّريعة، و العالم به فقيه؛ فقه: فهم ... سپس به علم دين و شريعت اختصاص
يافته و عالم به آن فقيه نام دارد»؛ علىاكبر دهخدا، لغت نامه، ج 10، ص 15165.
نام کتاب : ولايت فقيه انديشه اى كلامى نویسنده : شمس، على جلد : 1 صفحه : 31