هستند. بنابراين من تنها لازم مىدانم كه به
طور مختصر آنها را بيان كنم.
فمينيسم راديكال به دنبال اين است كه نظم بيولوژيكى خانواده را با
خنثى كردن تفاوتهاى جنسيتى و همچنين نتايج خويشاوندى و اجتماعى ناشى از آن از بين
ببرد.
حركت سقط جنين راديكال، متصل به حركت قبل، به دنبال اين است كه نظم
عشق را از بين برده و آن را با نظم مرگ جايگزين كند (مرگى كه گسترش طبيعى آن، از
طريق كشتن بيماران لاعلاج است)، در حالى كه خوب مىداند، زنان بدون وجود قانون سقط
جنين، ممكن است با تولد فرزند خود، در نقش مادرى «محصور شوند» و اين به معناى
«محصور شدن» در خانواده است (يا در نمونه كشتن افراد داراى بيمارى لاعلاج، آنها
بدون وجود قانون، به وسيله والدين سالخورده خود محصور مىشوند). بخش هفتم منشور
كانادا بدون هيچ توضيحى درباره امنيت اجتماع از اين حق، تحت عنوان «خودپرستى فرد»
حمايت كرده است.
حركتهاى همجنسبازان، زناى با محارم و پورنوگرافى راديكال همه به
دنبال از بين بردن نظم جنسى هستند. آنها مىگويند اگر «خود» به طور طبيعى خوب است،
پس همه تمايلات جنسى نيز به طور طبيعى خوب هستند. اگر چه نظم جنسى ما بر چهار
ممنوعيت سنتى شامل: تعداد، جنسيت، سن و زناى با محارم بنا مىشود؛ يعنى شما
مىتوانيد در يك زمان تنها با يك نفر آن هم از جنس مخالف ازدواج كنيد، نه با فردى
زير يك