در عصر ما دولتهاى اروپائى در اشغال و
استعمار كشورها، با همديگر به رقابت برخاستهاند و هركدام از آنها، ديگرى را طرد
مىكند و توازن قوا هم در بينشان برقرار است!. هيچ دولت استعمارگرى حمله خود را بر
نقطهاى از جهان آغاز نمىكند، مگر آنكه دلايلى براى لزوم اشغال آن، در نزد
دولتهاى ديگر ارائه مىدهد!. و روى همين اصل، دول استعمارى شب و روز در پيداكردن
راههائى مىكوشند كه به آنها اجازه دهد در مسابقه فتح و اشغال سرزمينها، پيشقدم
شوند و دلايل رقباى خود را در اين فتوحات!، بتوانند رد كنند!. هر كدام از اين
دولتها خود را با نيرنگ و دسيسه، به حكومتهاى مشرق زمين عرضه مىدارند: يكى بعنوان
وام بآنها پول مىدهد. دومى ملتزم پرداخت نقدى مالياتها و حقوق گمركها مىگردد و
آن يكى حقوق مردم را در سودهاى بازرگانى، بطور پيشخريد، خريدارى مىكند و چهارمى
قرارداد مىبندد كه معادن زيرزمينى آنها را اكتشاف و استخراج نمايد و راهها و
جادهها براى آنها بسازد و همينطور ... و همه اينها نيرنگ و حيله است. هدف اصلى از
همه اين نقشهها آنست كه حق استعمار و استثمار آن سرزمينها را به اين بهانهها
بدست آورند و روى همين نقشه، برنامه اشغال و استعمار جزائر غرب و تونس و هند و
كشورهاى ماوراءالنهر و مصر و ديگر سرزمينهاى مسلمانان بوسيله اروپائيها اجرا شده
است. بلاد ايران از مشكلات اين نيرنگها و دامها در امن و امان بود، تا آنكه قدرت
جنون و زندقه كار خود را آغاز نمود و درهاى بدبختى و گرفتارى را بر روى ايران باز
كرد و خطرها و مشكلات را از هر طرف بسوى اسلام و مركز آن جلب نمود. ديوانگى شاه و
بىدينى وزيرش دستبهدست هم دادند تا حقوق مردم مسلمان و دارائى و املاك مردم با
ايمان را بناحق بفروشند و ملتهاى اروپائى هم اين فرصت را غنيمت شمردند، تا وسايل
ايجاد قدرت و نفوذ را در سراسر ايران فرآهم آورند ... و مردم انگلستان در پيشاپيش
اين ملتها بود! ... و هنگاميكه علماء رهبران دينى، دماغ اين افراد خودخواه بىدين
را بخاك ماليدند و با نيروى حق، دست ظلم و ستم را از تجاوز به اموال مسلمانان و
غارت آن، كوتاه