responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نامه ها و اسناد سياسى نویسنده : سيد جمال الدين اسد آبادى    جلد : 1  صفحه : 55

خواهيم نمود! پس يك بقچه لباس مرا آورده با قلمدان و اسباب چپق ولكن يكى قلمدان را برداشت و ديگرى اسباب چپق را و الحاصل در محضر خودم آن چيزهاى حقير را هم نهب كردند، همان عبا و لباده و دو قبا در جوالى گذاشته مرا بيك يابوى لكنتى سوار نموده تا يك نيمساعت سى سوار با من آمدند، پس از آن مرا در حالت بيمارى و تنگ‌نفس و حرارت كبد به پنج سوار كه رئيس ايشان سنان‌بن عنس- كه حميدخان سرهنگ باشد- سپردند. ديگر در بين راه بى‌بالاپوش بى‌شلوار با همه آن برفها و آن سرماهاى شديد و آن خشونت اخلاق و عدم ايمان حارسين و در منزل‌گاهها بطويل‌ها فرود آمدن، آن دودها، ديگر خود شما تصور كنيد كه چه گذشته است. و از همه شگفت‌تر آنكه چند قران كه در جيب بود لشكر ابن سعد بدر بردند. از حضرت عبدالعظيم تا كرمانشاه يكبار گوشت خوردم و آنهم در منزل دستگرد كه در آنجا از عجائب اتفاقات، با حاجى ناصر اتفاق ملاقات افتاد و الحق ايشان كمال صفا را بجا آورده اسبى داشتند و خواستند از براى خلوص نيّت بمن بدهند، ولى من قبول نكردم خداش يار باشد. اينهمه را نوشتم، تا آنكه بدانيد اين مصائب بر بدن من وارد آمد، ولى در همه اينحالات روح من مسرور بوده و هست و خواهد بود و بلاشك بعضى ايرانيان خواهند دانست كه من براى اصلاح احوال صورى و معنوى ايشان تا هر درجه ايستادگى دارم آنچه مى‌گفتم نه از براى امرار وقت و گرمى مجلس بود و از خداوند تعالى خواهانم كه اين واقعه مهوله را يكى از اسباب فوزمن قرار دهد و بدين مقصد عاليم برساند و دلهاى پاك منور به ايمان را شاد گرداند، آمين.*** كاغذى به آقامحمدعلى نوشته بوديد، خواندم هيچوقت در صفاى روح و نقاوت نفس و علو سجاياى شما از يوم اول ملاقات، شبهه نكرده بودم، شكر شما با خدا است و جزاى شما از اوست. آقامحمدعلى الحق چون ملاعلى هميشه در خدمتگزارى‌

نام کتاب : نامه ها و اسناد سياسى نویسنده : سيد جمال الدين اسد آبادى    جلد : 1  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست