جناب نيّرالفؤاد حاج محمدحسن امين ثبتاللَّه قلبه علىالحق را سلام
باد اين واقعه مهوله محض از براى آن بود كه مسلمانان ايران بدانند كه من تا هر
درجه بجهت اصلاح حال صورى و معنوى ايشان ثابت و پايدار بودم (و انشاءاللَّه الرحمن
تا رسيدن بمقصود نيز ثابت خواهم بود) و ديگر آنكه ضعيفالايمانها عدلالهى را در
ظالمان فيما بعد ملاحظه كنند و سزاى ستمكاران را بچشم خود در آتى بنگرند، شايد
ايمان ايشان قوى گردد و بحق بازآيند. تفصيل واقعه را و اصناف ستم سلاله اشقياء
كوفه و شام را فيما بعد خواهم نوشت. ديگر جناب حسامالملك والى كرمانشاه آنقدر
مهربانى كرد با آنكه اسم مرا هم نمىدانست كه مىتوانم بگويم كه يك سرشت پاك ديگر
همچون شما در ايران ديدم. جناب ملكالتجار را سلام و فاضل را هرگز فراموش نخواهم
كرد. حالا همينقدر كافى است والسلام.
جمالالدين الحسينى
الحق- الحق آقاملاعلى از روز ورودم در خدمتگزاريست. خدايش توفيق دهد
و شما را برو مهربان كند.