درباره حقوق اسلامى كه از هر طرف بوسيله دشمنان مورد حمله و هجوم
قرار گرفته، قلب من مطمئن بود كه توسط مقام اقدس خلافت حمايت خواهد شد، ولى اكنون
اين قلب، با ستم و تحقير شكسته شده است. فكر و انديشه من، كه مشغول تسبيب اسباب
بود تا به همه جهانيان اين عقيده مرا ثابت كند كه سرزمينهاى اسلامى در سراسر روى
زمين، مىتواند بوسيله حمايت و پشتيبانى مقام خلافت از تجاوز مصون بماند، اكنون با
غبار غرضورزيها، تيره و تار گشته است. و چشمان مشتاق من كه هميشه اميدوار بود تا
درخشانشدن ستاره اقبال مقام خلافت عظمى را در سراسر جهان بهبيند، اكنون با رفتار
توهينآميزى روبرو شده است و هيچيك از اين امور را، بهيچوجه نمىتوان به نحو
مناسبى، مورد توجيه و تفسير قرار داد. من كه بخاطر نجات و بهتربودن اسلام، از تحمل
سنگينترين بارها و تلخترين شرايط لذت مىبرم، هرگز نمىتوانم حتى كوچكترين و
ناچيزترين توهينها و تحقيرها را تحمل كنم. زيرا اگر كسى بخاطر روش مردانه و فضائل
ذاتى و انسانى خود، در همه جاى دنيا مورد احترام و حسن استقبال عموم قرار گيرد،
نمىتواند در مركز خلافت عظمى، تحقير و اهانت را بپذيرد و اين وضع را خود مقام
خلافت نيز
______________________________
[1]. اين نامه بدون تاريخ و بزبان تركى، با امضاى خود سيد از
استانبول به سلطان عبدالحميد فرستاده شده است. و از محتوى آن پيداست كه در دوران
اسارت در بابعالى نوشته شده است ... البته سلطان عثمانى، مانند ديگر شاهان!، به
عهد خود وفا نكرد و سيد تنها و غريب در دارالخلافه عثمانى، به شهادت رسيد. متن نامه
در ضمن اسناد آمده است. (خ).