باشند، الى نار جهنم، چون از خاصه خود آنها
است و ضررش بخود آنها راجع است و مرا جز اين مقصدى نيست!. پس اگر ضعيفالعقلى مرا
حزب فلان نامد و يا دشمن فلان داند، از خود خبر داده است، مطلب مجمل است تفصيل هم
برهان مىخواهد، پس اگر سخن بطول انجامد عفو خواهيد نمود: استوارى مملكت (يعنى
حكومت) موقوف بر انتظام ادارات قُرى و مُدن است، و انتظام اداره آنها بدون
صلاحبينى صورت نپذيرد و اساس صلاحبينى استقامت اطوار و اعتدال اخلاق آحاد است،
اين سلسلهئى است كه نظام ممالك بر استحكام حلقات آن بسته و استقامت اطوار آحاد و
همت و اعتدال اخلاق آنها را اسباب متعدده است، يا بايد فطرتاً نفوس آنها آنقدر
شريف بوده باشد كه بالطبع از دناياى امور و خسائس اشياء نفرت كنند و برحسب سرشت از
جور و حيف و تعدى در حقوق و درشتخوئى دورى گزينند و يا بايد آنها را عقلى بوده
باشد كه بتواند بواسطه ادراك منافع جوهريه ثابته، نفوسها را مقهور ساخته از اغراض
زائله و هوسهاى باطلهشان بازدارد و يا اعتقادى بسيار محكم كه بواسطه سلاسل و
اغلال رغبات و رهبات، هريك آنها را بهحدود حق و عدل مجبور نمايد و اساس روابط
بيتيه را محكم سازد. و چون هيچيك از اين سه نباشد، لامحاله خلل در اجتماعات بيتيه
واقع خواهد شد و خلل آنها موجب فساد انتظام ادارات مدن و قرى و فساد انتظام ادارات
باعث تزعزع اركان مملكت و بالاخره سبب زوال آن خواهد گرديد. و چون زوال معلول،
برهانى است قاطع بر زوال علت، پس هر عاقلى از ضعف دول اسلاميه و خرابى مملكت آنها
و پريشانى حال مسلمانان ميتواند حكم كند كه غالب نفوس مسلمانان از آن علل سهگانه
خالى است و لهذا جميع محذورات را مباح و تمامى منهيات را جايز ميشمارند و هميشه
شنايع و قبايح را امور عاديه حساب مىكنند. افتراء و دروغگوئى را فطنت گمان
مىكنند و بر جور و ظلم فخر مىنمايند، مثل اهرمن كه خداى شرّ بود در نزد زرتشتيان،
از هر خيرى دور و منبع همه شرورند. مثلًا