بنا بر نقلى به شبث بن ربعى دستور داده شد كه سر مبارك آن حضرت را از
تن جدا كند. وى در پاسخ گفت:
أنا بايعته ثمّ غدرت به ثم أنزل فاحتز رأسه؟ لا واللَّه لا أفعل؛[2]
من با او بيعت كردم؛ سپس به او خيانت كنم. حال به من دستور مىدهيد كه
سرش را هم جدا كنم؟ من اين كار را نمىكنم.
عمرو بن حجّاج زبيدى؛ پدر همسر هانى بن عروه است. او از سران لشكر
عمر سعد بود كه در كربلا شط فرات را محاصره نمود و از رسيدن آب به خيمههاى
سيّدالشهداء عليه السلام جلوگيرى كرد.[3]
عمر بن سعد، عزرة بن قيس را احضار نمود و به او فرمان داد تا به
نمايندگى پيامى را به امام حسين عليه السلام برساند.
وى در پاسخ گفت: من براى او نامه نوشتم و امضا كردم و با اين حال،
توان ديدن و رو به رو شدن با او را ندارم.[4]
گروههاى نويسنده دعوتنامه به امام حسين
با عنايت به آنچه گفته شد، كسانى كه براى سيّدالشهداء عليه السلام
نامه نوشتهاند سه دسته بودهاند:
[1] - الإرشاد: 2/ 98؛ تاريخ الطبري: 4/ 323؛ البداية
والنهايه: 8/ 194