نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 170
صبراً يا أبا عبداللَّه، فقد لقي أبوك مثل
الذي تلقي منهم.[1]
پس با توجه به اين پيشگويىها، چگونه افرادى خود را شيعى مىپندارند
و منكر اين حقايق مىشوند و مىگويند كه مردم از شهادت آن حضرت خبرى نداشتند و يا
پا را فراتر مىگذارند و مىگويند: سيّدالشهداء عليه السلام خود نيز نمىدانست كه
به شهادت مىرسد! به آنها چه بايد گفت و حكم آنها چيست؟
واقعهاى كه زنان رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله از آن خبر داشتند؛
بلكه زنان بيگانه در درون خانهها از اين واقعه باخبر بودند!
البتّه از فردى همچون عبداللَّه بن عمر جاى هيچ تعجّبى نيست؛ چرا كه
او از روز نخست خودش را به حكومت فروخت و منش و روش او در تعامل با حكومت يزيد،
منبع و منشأ فكرى و عقيدتى شد كه تا به امروز در بين اهل سنّت اين پديده فكرى كه
«نبايد بر ضدّ حاكم قيام كرد» رواج دارد. او مىگفت: وقتى مردم بيعت كردند، ما هم
بايد تابع رأى مردم باشيم! و اين عمل تبديل به انديشهاى شد كه هم اكنون پس از گذشت
قرنها، گروهى از عبداللَّه بن عمر پيروى مىكنند و خروج سيّدالشهداء عليه السلام
و شهادت آن حضرت را خروج و قيامى غير شرعى مىپندارند!
اين فرد آسيب و زيان فراوان به اسلام رساند. كسى كه حاضر نشد با امير
مؤمنان على عليه السلام بيعت كند، بعد از مدّتى مبنا و فكر خود را تغيير داد و با
گرفتن پول و سكوت، دينش را به راحتى به دنيا فروخت و با آن ظاهرفريبى و چهرهاى
مقدّسنما، به سيّدالشهداء عليه السلام مىگويد: تو مثل جدّت باش. جدّت دنبال دنيا
نبود![2]
آنچه بيان شد، مختصرى پيرامون تأثير شهادت سيّدالشهداء عليه السلام
و اسارت خانواده آن حضرت در حفظ اسلام و بقاى دين بود.
[1] - كمال الدين وتمام النعمه: 533؛ الدرّ النظيم: 539؛
بحار الأنوار: 44/ 252