نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 157
به شام فرستاد، يزيد در ابتدا از ابن زيادى
كه محبّتى به او نداشت، بسيار راضى و خشنود شد؛ ولى مدّت كمى نگذشت كه از اين قتل
پشيمان گشت.[1]
ذهبى نيز همين مطلب را از طبرى نقل مىكند و به نقل او خرده
نمىگيرد.[2]
در ابتدا خوشحالى يزيد از اين كشتار و جنايت به اندازهاى بود كه
حقوق ابن زياد را افزايش داد!
ابن اثير در اين باره مىنويسد: وقتى سر امام حسين عليه السلام را به
نزد يزيد آوردند، مقام و جايگاه ابن زياد به حدّى نزد او نيكو شد كه او از روى
خوشحالى حقوق ابن زياد را افزايش و پاداشى به او داد. ديرى نپاييد كه مردم يزيد
را به جهت اين عمل لعن و دشنام مىدادند و اين خشم مردم موجب پشيمانى يزيد شد.[3]
جلال الدين سيوطى نيز چنين مىنويسد: زمانى كه حسين عليه السلام و
فرزندان پدرش- يعنى برادرانش- كشته شدند و ابن زياد سر آنان را براى يزيد فرستاد،
يزيد در آغاز به شادى و سرور پرداخت؛ سپس از اين كشتار مسلمانان پشيمان شد و اظهار
ندامت كرد؛ چرا كه مردم از او بىزارى جستند و اين حق مردم بود كه از يزيد خشمگين
شوند.[4]
و اين چنين، راز همراهى خانواده و كودكان امام حسين عليه السلام در
كربلا روشن مىشود. امام حسين عليه السلام با وجودى كه مىدانست به شهادت مىرسد،
بانوان و كودكان را به همراه برد تا با اسارت آنان، حقايق پس از واقعه كربلا مخفى
نماند و بر همگان آشكار شود.
بنا بر آن چه بيان شد، نقش يزيد در جريان كربلا مشخص و روشن گشت.