نام کتاب : نا گفته هايى از حقايق عاشورا نویسنده : حسينى ميلانى، سيد على جلد : 1 صفحه : 127
بخش دوم: نقش يزيد بن معاويه در حادثه عاشورا
معاويه و حكم امارت ابن زياد
وضع شهر كوفه آشفته شد، به گونهاى كه آن شهر در معرض از دست رفتن
بود.
در اين هنگام يزيد به سرجون نصرانى كه مشاور و مَحرم اسرار پدرش
معاويه بود، مراجعه كرد و با او مشورتى نمود.
سرجون به يزيد گفت: اگر هم اكنون پدر تو زنده شود و به تو امرى كند،
آيا اطاعت مىكنى؟
گفت: آرى!
سرجون بىدرنگ، حكم ولايت و سرپرستى عبيداللَّه بن زياد را بر كوفه
بيرون آورد. مفاد حكم چنين بود: عبيداللَّه بن زياد با حفظ سمت قبلى كه ولايت بصره
است، به ولايت كوفه نيز منصوب مىگردد.
معاويه اين حكم را با دست خود نوشته و به سرجون سپرده بود تا در وقت
مناسب آن را به يزيد ارائه كند.[1]
آنچه مهم به نظر مىرسد، از اين تاريخ به بعد است. از اين مرحله به
بعد، امر به قتل سيّدالشهداء عليه السلام صورت مىپذيرد و از نخستين نامهاى كه
يزيد به همراه حكم سرپرستى شهر كوفه (نامه پدرش) براى عبيداللَّه مىفرستد، نقش
يزيد