نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين جلد : 1 صفحه : 92
دردنامه دستشان بود؛ اما حاضر نشدند آن را
چاپ كنند.
نمىدانم. شايد چاپ چنين مطلبى براى روزنامهاى پرتيراژ افت دارد!
***
ميان من كه جوانهاى مىنويسم و به جهاتى آن
را به بوته فراموشى مىسپارم و همكار مطبوعاتىام كه حرف خود را مىگويد و
بىمحابا به دست چاپ مىسپارد، يك شباهت بسيار مهم وجود دارد و آن اينكه از هنگام
نوشتن حرفهايمان تا انعكاس آنها به صورت جوانهاى و مقالهاى، فرصت بسيار مغتنمى
است براى بازنگرى و بازسازى و احياناً حذف و اصلاح.
خدا رحم كند به شما! كه گاهى ميان آنچه در ذهنتان جرقه مىزند و آنچه
بر زبان جارى مىكنيد، ثانيهاى فرصت نيست.
... اما نه! شما هم مىتوانيد فرصتى براى بازنگرى حرفى كه مىخواهيد
بزنيد فراهم آوريد. كافى است قبل از بيان هر مطلبى يك بار آن را در فضاى دهان خود
بچرخانيد! شايد حرف شما هم مثل جوانه من گفتنى نباشد!!
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين جلد : 1 صفحه : 92