responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 88

جوانه‌اى كه هرگز چاپ نشد!

يك پنجشنبه تابستانى، ساعت 30/ 8 دقيقه صبح‌

نشسته‌ام تا براى شما جوانه‌اى بنويسم. عادت كرده‌ام در آغاز هر جوانه خدا را به گونه‌اى خاص ياد كنم. نمى‌دانم چرا؛ ولى اين بار نوشته‌ام: «خوش عطابخش و خطاپوش خدايى داريم.»

مدتى است مى‌خواهم موضوع اين جوانه را به رشته تحرير درآورم.

خيلى پيرامون آن فكر كرده‌ام و يادداشت‌هايى هم تهيه نموده‌ام؛ اما نمى‌دانم چرا دست و دلم براى نوشتنش مى‌لرزد؟

موضوع حساسى است. مرز بين خوب و بد آن نه مثل ديوار چين مشخص و آشكار، كه مثل مرز اخلاص و ريا پنهان و رمزآلود است. از آن دست موضوعاتى است كه هر كس مى‌تواند از آن برداشتى خاص داشته باشد ... ترس دارم. ترس از آنكه نكند خواننده‌ام جز آنچه من قصد كرده‌ام، از اين مطلب بفهمد.

وقايع مختلفى است كه بايد با هم تلفيق كنم و از آن نتيجه بگيرم.

مخاطبم جوان‌ها! قشرى حساس، نكته‌سنج و خرده‌گير! با سلايقى كاملًا متفاوت و زبانى فوق‌العاده ويژه.

نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 88
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست