responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 85

شخصيت بسيار قوى و متينى داشت.

زن ادامه مى‌دهد. وقتى به كلمه‌ytilanosrep (شخصيت) مى‌رسد، آن را محكم ادا مى‌كند. نه يك بار و دو بار ... بارها و بارها.

-

به دفعات پيش روان‌پزشكان رفته‌ام. مى‌گويند سر خود را به كارهاى ديگر گرم كن كه او از يادت برود؛ اما مگر مى‌توانم!

-

شوهرت را دوست دارى؟

-

پسرم را خيلى دوست دارم.

-

مى‌توانى شخصيتى را كه در آن مرد ايرانى ديدى در شوهرت به وجود آورى؟

آهى مى‌كشد؛ به تأسف و از سر يأس ... و پاسخى مى‌دهد بس شگفت: او ايرانى است و گوشت و استخوانش ايرانى؛ اين روسى و گوشت و استخوانش روسى؛ من عجيبم نه؟

-

ازدواج شما از سر محبت بود يا فشار؟

-

هيچكدام! احساس كردم شوهرم آدم روشنفكرى است. بعد ديدم اين براى يك زندگى كافى نيست. يك شخصيت قوى لازم است.

.... و آنگاه شاه بيت اين غزل را مى‌سرايد:

به اين آقا بگو مرا دعا كند. من تا مسلمانى فاصله زيادى ندارم.

***

دوستان! من آن شخص شخيص ايرانى را نمى‌شناسم و از گفت‌وگوهايى كه بين او و اين زن روسى مسيحى در آن سه ساعت رد و بدل شده، خبر ندارم؛ اما نوعى صداقت و راستى در كلام اين زن مى‌بينم.

آن مرد ايرانى مى‌توانست از اين صداقت سوءاستفاده كند و كار آنان به ننگ و ابتذال كشيده شود. در آن صورت آيا نتيجه همين بود؟ قطعاً نه!

گوهرى در وجود او بوده كه شما هم اگر آن را بيابيد، هم چشم و دل‌

نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست