responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 150

اين چه طلسمى است كه نتوان شكست؟

- سربريده خنديدن دارد؟!

عبدالملك نگاهى به سر خون‌آلود مصعب كرد كه ميان طبقى در مقابل او قرار داشت. نگاهى هم به آن تازه جوان عرب كه بر سر بريده مى‌خنديد!

چشمان عبدالملك از فرط خشم، از حدقه بيرون زده، آثار ناراحتى در چهره او نمايان بود ... اما به زودى دريافت اين جوانك حكايتى دارد كه مو بر تن انسان راست مى‌كند. حكايت طلسمى كه احدى را ياراى شكستن آن نيست!

بشنويد:

تازه جوانى ز عرب هوشمند

گفت به عبدالملك از روى پند

زير همين قبه و اين بارگاه‌

پاى همين مسند و اين دستگاه‌

بر سپرى چون سپر آسمان‌

غيرت خورشيد، سرى خون چكان‌

نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست