responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 12

گره زلف يار

سال 1381، شامگاه يك پنجشنبه تابستانى.

تهران، خيابان آفريقا، يك پاساژ باحال سانتى مانتال.

«لطفاً حجاب اسلامى را رعايت فرماييد.»

دختركان جوان، لاك زده و مانيكور كرده، با هفت قلم آرايش و موهاى افشان به ده‌ها مغازه برمى‌خورند كه اين تابلو بر روى در ورودى آنها- جايى كه همه آن را ببينند- نصب شده است.

توجهى به اين نوشته كنند؟ اصلًا!

اندكى از اين زلف پريشان در پس روسرى حريرآساى خويش پنهان كنند؟ ابداً!

اگر اينان چنين كنند، تكليف آنان چه مى‌شود؟ آنان كه آمده‌اند براى گره گشايى از زلف يار!

معاشران گره از زلف يار بازكنيد

شبى خوش است بدين قصه‌اش دراز كنيد

نام کتاب : مى شكنم در شكن زلف يار نویسنده : سروقامت، حسين    جلد : 1  صفحه : 12
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست