نام کتاب : مهدى (عج) ده انقلاب در يك انقلاب نویسنده : رحيم پور ازغدى، حسن جلد : 1 صفحه : 34
حضرت عيسى عليه السّلام و از اولياى خدا بود.)
ايشان سپس مىگويد: بارها مرا خواستند به بزرگان كليسا يا به
ژنرالهاى روم و اشراف دربار، شوهر بدهند، اما هربار بر سر راه اين ازدواجها مانعى
پيش آمد و بهطرز معجزآسايى صورت نگرفت و براى من روشن بود كه موانعى كه براى اين
ازدواج ايجاد مىشود، غير طبيعى است، تا شبى در خواب ديدم كه مسيح عليه السّلام و
شمعون عليه السّلام و حواريون عيسى بن مريم عليه السّلام وارد اتاق من شدند و حكم
ميزبان داشتند. سپس در باز شد و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از در
وارد شد و مرا از مسيح عليه السّلام، براى پسر خود خواستگارى كرد و مسيح عليه
السّلام پاسخ مساعد داد و اين ازدواج صورت گرفت. من ترسيدم اين خواب را براى پدر و
براى خويشانم كه همه از برجستگان امپراتورى روم بودند تعريف كنم، اما از همان
موقع، نوعى سمپاتى و همدلى نسبت به مسلمانها و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم در من ايجاد شد. سپس بارها خوابهاى ديگرى در تأييد همين مضمون ديدم كه همه،
غير عادى و نوعى مكاشفه بودند، از جمله، مريم (س) و خانمى به نام فاطمه (س) به
خواب من آمدند و مجدّدا از اين ازدواج با من سخن گفتند و چند نوبت نيز خواب كسى را
ديدم كه مىدانم با او ازدواج خواهم كرد و او يعنى ابو محمّد (امام حسن عسگرى عليه
السّلام) را بىآنكه در بيدارى ديده باشم، مىشناسم. او را نديده، مىشناسم و اين
دستخط و اين نامه را نيز مىشناسم. من همانجا، بدون آنكه براى كسى بگويم كه چه
خوابى ديدم، از پدرم كه جزء فرماندهان ارتش روم بود، مىخواستم كه با اسراى مسلمان
كه در جنگ اسير مىشوند بدرفتارى نكنند. تا يك بار كه ابو محمد را در خواب ديدم.
او به من از جنگى ميان روم و مسلمانان خبر داد كه بهزودى اتّفاق خواهد افتاد و از
من خواست كه به هرترتيب كه شده با آن
نام کتاب : مهدى (عج) ده انقلاب در يك انقلاب نویسنده : رحيم پور ازغدى، حسن جلد : 1 صفحه : 34