نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 47
دادند، كوشيدند تا ابعاد حاكميت را بيشتر
واضح و آشكار سازند.
در جمعبندى تعاريف اطلاقگرايانه از مفهوم حاكميت، كه در اين مقطع،
از سوى متفكران غ رب ارائه شد، مىتوان «حاكميت» را اينگونه توصيف كرد:
حاكميت، عبارت است از قدرت برتر فرماندهى يا امكان إعمال ارادهاى
فوق العادهاى ديگر. وقتى گفته مىشود دولت حاكم است؛ يعنى در حوزه اقتدارش داراى
نيرويى است خودجوش كه از نيروى ديگرى برنمىخيزد و قدرت ديگرى كه بتواند با او
برابرى كند وجود ندارد. در مقابل إعمال اراده و اجراى اقتدارش مانعى نمىپذيرد و
از هيچ قدرت ديگرى تبعيت نمىكند، هرگونه صلاحيتى ناشى از اوست، ولى صلاحيت او از
نفس وجودى او برمىآيد.[1] با اين
اوصاف مىتوان حاكميت را به دو گونه: درونى در برابر اعضاى جامعه، اعمّ از فرد،
گروه، طبقه يا تقسيمات سرزمينى است؛ به اين معنا كه آخرين كلام از آن اوست و اراده
او بر تمام ارادههاى جزئى غلبه دارد[2].
در قرن هيجدهم، ديدگاه حقوقدانان به تلقّى اطلاقگونه از «حاكميت»
دگرگون و دو نوع حاكميت مطرح شد: مطلق و كامل و ناقص و نسبى.
حاكميت مطلق، حاكميتى است كه هم از لحاظ داخلى و هم از حيث خارجى هيچ
قدرت مافوقى را نمىشناسد و در همه ابعاد، قدرت برتر و منحصر مىباشد؛ به
[1] - ابو الفضل قاضى، حقوق اساسى و نهادهاى سياسى، ص
187.