نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 220
سوفسطايىگرى از مهمترين نقش در پيدايى و
پويايى دموكراسى جديد برخوردار بوده است و در واقع با الهام از چنين تفكرى است كه
در دموكراسى جديد توأمان با شاخص قرار دادن اراده افراد براى شناسايى حق، بر تحقق
جامعه مدنى با ويژگى تساهل و تسامح نسبت به تمايلات و رفتارهاى افراد به عنوان
لازمه مسلّم مردمسالارى، اصرار مىشود.
تأثيرپذيرى چنين الگويى از نظريات سوفسطاييان بدين جهت است كه از
ديدگاه شخص سوفيست، حقيقت به صورت امرى كلّى، واحد و لا يتغيّر يا وجود ندارد، يا
قابل شناخت و بيان نيست[1]. در نتيجه
ملاك نهايى در تشخيص حق و باطل، چيزى جز ادراكات شخصى نيست كه فاقد هرگونه اصل
ثابت و مشتركى است. ازاينرو هر فرد مىتواند به آنچه مىپندارد، به صورت امرى
حقيقى و درعينحال متغيّر و نسبى، ملتزم باشد و براساس آن آزادانه عمل كند؛[2] همان طور كه پروتاگوراس (410- 485
ق. م) از بزرگان اهل سفسطه، معتقد است كه همهچيز نسبى است.
حقيقت را هرگز نمىتوان به عنوان يك دانش پايدار آموخت و به ديگران
انتقال داد.
در نتيجه حقيقت والايى كه همه انسانها با آن به وحدت نظر برسند و
حاكميت آن را بر همه خواستها و تمايلات خويش پذيرا شوند، وجود ندارد و اين انسان
است كه معيار همه چيز است؛ پس هرچه را كه او بينديشد و بگويد، حقيقت است؛ زيرا
حقيقت امرى شخصى و فردى است و دقيقا در پى همين نفى حقيقت ثابت و فرا بشرى از سوى
پروتاگوراس است كه افلاطون به او اعتراض مىكند و معتقد است كه
[1] - افراطىترين سوفيستها، گرگياس( حدود 376- 483 ق.
م) مدعى شد كه« هيچ موجودى نيست و اگر چيزى وجود مىداشت قابل شناختن نمىبود و
اگر قابل شناختن مىبود، قابل شناساندن به ديگران نمىبود.» محمد حسينزاده،
معرفتشناسى، ص 24.
[2] - ر. ك: نعمت الله باوند، تبين نظريه مردمسالارى
دينى( نقد برخى مبانى و چالشهاى نظريه ليبرال دموكراسى)، ص 39.
نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 220