نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 188
متعلّق به مردم دانسته، فردفرد آنان را سهيم
در حاكميّت مىداند، مولود منطقى تفكّر اومانيستى حاكم در مغرب زمين است كه در آن
انسان، اساس و محور جهان مىباشد و هيچ قدرت برترى وجود ندارد كه براى او تعيين
تكليف كرده، بايد و نبايدى صادر كند و يا نحوه تنظيم زندگى را براى او مشخّص
نمايد. انسان حاكم بر سرنوشت خويش است و در انتخاب خود از جانب هيچ امر ماورايى
مؤاخذه نمىشود و همانگونه كه در اخلاق، ميل او ملاك تعيين خوبى و بدى است، در
عرصه اجتماعى نيز، خواست وى تعيينكننده نوع نظام سياسى و مشخصات كارگزاران بوده و
معيار مشروعيّت آنان مىباشد. در اين فضاى فكرى، مشروعيّت هر اقتدار و سيطرهاى
دائر مدار اجازه آحاد جامعه است؛ چنانكه محدوده و ميزان سيطره نيز تابع حدود
رضايتى است كه آنان اعلام مىكنند.
مضاف بر اين، قوانين و نحوه اعمال قدرت نيز، بايد براساس خواست مردم
تعيين شود؛[1] جان لاك
در اين مورد مىنويسد:
آزادى انسان در اجتماع آن است كه در زير لواى هيچ قدرت قانونگذارى
نباشد؛ مگر آن [قدرتى] كه خود با ايجاد دولت، به رضا و رغبت برپا كرده است و ديگر
هيچ اراده و حكمى بر او فرمان ندهد؛ مگر آنچه هيئت قانونگذار كشور بنا بر وكالتى
كه از جانب او دارد، تصويب كرده باشد.[2]
اومانيستها انسان را معيار همهچيز و حتى ملاك حقّانيّت، عدالت، قانون و اخلاق
قرار دادند و گفتند: انسان بايد خودش سرنوشت خود را تعيين كند و نبايد تابع هيچ
قدرتى باشد. او با بهرهگيرى از عقل و قوّه شناخت و محاسبه خود مىتواند سعادت
خويش را تأمين كند. در اين ايدئولوژى تقيّد به هر چيزى
[1] - ر. ك: حمزه على وحيدىمنش، مقايسه مبانى
مردمسالارى دينى و دمكراسى ليبرال، ص 181- 182.