نام کتاب : مقارنه مشروعيت حاكميت در حكومت علوى و حكومت هاى غير دينى نویسنده : كريمى والا، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 174
اسلام يك نوع رمز و يك دستگاه متحرّكى در
داخل خودش قرارداده كه خودش از ناحيه خودش تغيير مىكند نه از ناحيه كسى ديگر، كه
مثلا علما بيايند و تغيير بدهند. علما فقط مىتوانند آن تغييرات را كشف كنند، نه
اينكه تغيير بدهند.[1] در اينجا
به برخى از ويژگىهايى كه اسلام را قادر ساخته است تا بتواند پاسخ گوى نيازهاى
انسان در همه زمانها باشد، اشاره مىكنيم:
- مضمون قوانين اسلام كه براساس عدالت و حقوق فطرى و واقعى انسان
است، در جهت تبيين اهداف و تشريح مسير وصول به آن اهداف مىباشند و نه درصدد توصيه
و تثبيت شيوه و شكل ظاهرى خاص، كه اگر اسلام به ظواهر و صورتهاى زندگى مىپرداخت،
نظير ملتزم كردن انسان به استفاده از ابزارى خاصّ در نقل و انتقال و امثال آن،
التزام به اسلام در اعصار مختلف امكان نداشت؛ زيرا چنين امورى در گذر زمان متحوّل
و دگرگون خواهند شد.
- اسلام براى تشخيص وضعيّت موارد جزئى به ضوابط و اصول كلى پرداخته
است؛ چنانكه امام صادق عليه السّلام فرمودند:
انّما علينا أن نلقى إليكم الأصول و عليكم أن تفرّعوا؛[2] وظيفه ما بيان اصول و كليّات است و بر عهده شماست كه با تكيه به اين
اصول، فروعات و جزئيات را در موارد خاصّ به دست آوريد.
و اين گشودن باب اجتهاد است كه بر بالندگى و تازگى اسلام صحّهگذارده
و آن را جوابگوى مسائل مستحدثه مىنمايد.
ازاينرو، غرض از دخالت دين در شئون متغيّر دنيايى بشر، آن است كه
دين، موارد جزئى را تحت يك سرى اصول كلّى پوشش مىدهد و به اصطلاح شامل
[1] - شهيد مرتضى مطهرى رحمه اللّه، مجموعه آثار، ج 21،
ص 283.