واژه «سكولار»(secular) را به «دنيوى» و «غير دنيوى» و
«سكولاريزاسيون» را به «دنيوى كردن» و «جدا انگارى دين از دنيا» برگرداندهاند كه
شايد براى واژه لاتينىsaecularis معادل آلمانىweltlich به معناى «اينجهانى» دقيقتر و رساتر باشد و
مراد از «اينجهانى» همانا «اكنونى» يا «عرفى» است؛ لذا سكولاريسم در حقيقت به
معناى «عصرى شدن» يا «تلقى و تفكر و تدبير عصرى و اكنونى است. سكولاريسم مانند
بسيارى از «ايسم» هاى دوره جديد با نهضت اصلاح دينى آغاز شد و جالب است كه «تعبير
سكولاريزاسيون در زبانهاى اروپايى اولبار در معاهده سال 1648 وستفالى به كار رفت» (فرهنگ و دين، «جدا انگارى دين و دنيا»، طرح نو، ص 124) و صلح وستفانى كه به جنگهاى فرقهاى سىساله خاتمه داد، حاوى اين
معنا بود كه وحدت دينى اروپاى مسيحى براى هميشه از دست رفته است و تقسيم آن به فرق
كاتوليك، ارتدوكس، پروتستان و ... امرى اجتنابناپذير است. مقصود از سكولاريزاسيون
در آن معاهده، انتقال املاكى بود كه تحت سلطه كليسا اداره مىشد به مراكز قدرت غير
روحانى كه نتيجه به خلع يد از كليسا انجاميد. لكن سكولاريسم كه در ابتدا مضمونى
اقتصادى