نام کتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 251
به آن متوسل مىشوند. در اين ميان سرنوشت
دموكراسى بهعنوان شيوهاى براى حكومت تا اندازهاى با تاريخ ليبراليسم همراه
مىباشد كه مىتوان آن را بهعنوان اصلىترين راهكار ملى اين انديشه بهشمار آورد.
بر اين اساس انسان در تعريف ليبرال، واجد خصيصههايى چون عقلانيت و اختيار است.
البته نگارنده بهخوبى واقف است كه طرح و پيكربندى انديشهاى كه پنج
قرن قدمت تاريخى دارد، در اين فرصت اندك ممكن نيست، اما تمام توان خود را براى
ارائه طرحى كارآمد براى استخراج تعريفى از انسان ليبرال بهكار مىگيرد.
1- 1 انسانشناسى فردگرايانه
نقطه عزيمت انديشه ليبراليسم فرد انسانى و سعادت اوست. ليبراليسم به
عنوان يكى از انديشههاى مطرح در دوره مدرن با طرح چنين نقطه عزيمتى به خوبى خود
را از ديگر نحلههاى فكرى دوران سنت جدا مىكند. اگر چه بسيارى از ارزشهاى
ليبراليستى موضوع مناظرات تاريخى دامنهدارى هستند كه قدمت آن حتى تا يونان باستان
هم مىرسد[1]، اما به
هيچ روى نمىتوان ريشههاى تاريخى ماقبل مدرن براى اين انديشه يافت. فردگرايى با
تعريف خاص مورد نظر انديشمندان ليبرال انديشهاى متعلق به دوران مدرن است و حتى
ايدههاى مسئوليت فردى انسان در برابر خداوند كه محصول باز تفسير پروتستانتيزم از
مسيحيت است[2] نيز
نمىتواند فردگرايى را با انديشههاى دوران سنت گره زند.
فردگرايى در سه حوزه معرفتشناختى[3]،
هستىشناختى[4] و اخلاق
مبانى نظرى خاص خود را دارد. ميل، وبر، شومپيتر، پوپر، هايك و الستر كه از جمله
فردگرايان روششناختى هستند بر اين اعتقادند كه واقعيتهاى اجتماعى[5]، امور انفسى[6]
قائم به ذاتى نيستند كه با مراجعه به
[1] - آنتونى آر بلاستر، ظهور و سقوط ليبراليسم در غرب،
ترجمه عباس مخبر( تهران: نشر مركز، 1367)، ص 141