اين پرسش كه آيا دموكراسى بهترين رژيم ممكن است يا خير؟ قرنهاست كه
ذهن انديشمندان بسيارى را به خود معطوف داشته است. عمدتاً مراد از دموكراسى
Democratie
رژيم جمهورى است كه در آن مردم صاحب حكومت و اساس مشروعيت آن تلقى
مىشوند. البته اين بدان معنا نيست كه هميشه حق با مردم است و آنان در هر حال
حقيقت را مىگويند، بلكه منظور آن است كه مردم مبناى حكمرانى هستند، حال چه حكومت
صريحاً بدان اقرار كند، چه در عمل پوشيده بماند، واقعيت آن است كه هيچ گاه چنين
حكومت ايدهآلى در عمل محقق نشده است. ژان ژاك روسو، مؤلف كتاب قرارداد اجتماعى،
در فصل سوم اثرش مىنويسد: «حكومتى چنين آرمانى انسانها را نشايد» و ژاك ماريتن در
دموكراسى و مسيحيت آورده است: «مصيبت دموكراسىهاى مدرن در آن است كه از اجراى
دموكراسى ناكام ماندهاند».
از سوى ديگر در جهان تبليغات انتخاباتى امروز و حضور افراد و اشكال
همسان در حوزه سياست به نام مردم، بسيارى بر اين باورند كه دموكراتها
دموگوژيستهايى بيش نيستند. آنها به