نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 43
اساسا دين را افيون جامعه معرفى كردند كه
ساخته و پرداخته حاكمان و جبّاران و توجيهكننده عملكرد آنان بوده است. القاى چنين
ذهنيتى در جوامع اسلامى تا آنجا پيش رفت كه رفته رفته نوعى مرزبندى ميان
دينداران و سياستمداران ايجاد گرديد و اين باور به وجود آمد كه ديندار،
سياستمدار و سياستمدار، دينار نخواهد بود.
وضعيت رفتار و عمل سياستمداران نيز به اين ذهنيت دامن زد و حتى امر
بر عالمان دين نيز مشتبه گشت.
«وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان
غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و
حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم
فضيلت شد ... و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك كاسهاى زير نيمكاسه
داشت.»[1] انقلاب
اسلامى ايران خط بطلانى بود كه بر اين تز استعمارى كشيده شد و براى اولينبار يك
نظام سياسى بر مبناى دين پا به عرصه وجود گذاشت و به خانواده نظامهاى سياسى
پيوست. يك دهه از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه مكتب الحادى ماركسيسم كه دين را
افيون تودهها مىدانست براى هميشه به حافظه تاريخ سپرده شد. جهان غرب بار ديگر به
سوى باورهاى دينى روى آورد و در اين ميان آهنگ گرايش به اسلام شتاب گرفت.
غرب زيرك و مغرور كه ضربه سهمگينى از انقلاب اسلامى خورده بود به
خوبى مىدانست كه تنها راه مهار قدرت انقلاب از صحنه خارج نمودن دين است و اين مهم
نيز تنها از راه تلقين تقابل ميان دين و سياست ميسّر است.
[1] - صحيفه نور، ج 21، ص 91، پيام امام به روحانيت( 3/
12/ 1367).
نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 43