اعتقاد انسان به دين براساس حقّانيت آن است. حال با اعتقاد به
حقّانيت دين اسلام، بايد ديد اسلام خود را چگونه معرفى مىكند.
اصولا ما نمىتوانيم حدّ دخالت دين در امور را تعيين كنيم، بلكه آن
را خود دين معين مىكند. پيشتر گفتيم كه هدف اسلام سعادت انسان است كه در پرتو
هدايت خاص به آن نايل خواهد شد. از سوى ديگر، همانگونه كه ذكر شد اسلام خود را
دين جامع معرفى كرده است كه اينجامعيت نيز در كنار همان هدف، يعنى سعادت و هدايت
انسان، تفسير مىگردد؛ بدين صورت كه هرچه براى سعادت انسان در زندگى فردى و
اجتماعى لازم است، در دين جامع فروگذار نشده است. بر اين اساس، با پذيرش جامعيت
دين در سعادتبخشى انسان، عدم ارتباط آن با امور سياسى و حكومتى كه نقش تمامعيار
در سعادت يا شقاوت انسان و جامعه انسانى دارند، مستلزم نقص دين و نقش غرض خواهد
بود.
در مورد جامعيت دين دو نظر افراطى و تفريطى وجود دارد: برخى با
استناد به جامعيت دين، تفسيرى از آن ارائه مىدهند كه گويا دين جامع يعنى دينى كه
در آن همه علوم و فنون وجود دارد و در هر امرى بايد به دين مراجعه نمود. با اين
بيان علوم فضايى، آشپزى و جزئيات آنها و به طور كلى آنچه كه در حرف، صنايع، علوم
تجربى و پايه وجود دارد در دين نى هست وگرنه جامع نخواهد بود.
[1] - جهت اطلاع بيشتر، ر. ك: سيد محمّد على ايازى،
جامعيت قرآن.
نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 27