نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 126
3. (پس از عدم بيعت عبد الله بن عمر، سعد بن
ابى وقاص، اسامة بن زيد و حسّان بن ثابت) «اى مردم، شما با من همانند خلفاى قبل از
من بيعت كرديد، اختيار مخالفت تا زمانى است كه بيعتى انجام نگرفته باشد و پس از
بيعت ديگر اختيار وجود ندارد. در اين صورت استقامت بر امام و اطاعت بر مردم واجب
است و اين بيعتى عمومى است كه هر كس از آن سرپيچى كند، از اسلام سرپيچى كرده است».[1] با توجه به دلايل روشنى كه بر نصب
على عليه السّلام و مقام امامت وجود دارد و قبلا به آنها اشاره نموديم با دقت در
مفاد اين دسته از احاديث و فضاى حاكم بر صدور آنها به اين نتيجه خواهيم رسيد كه
نمىتوان به ظاهر اين احاديث استناد نمود. امام على عليه السّلام در دوره خلافت
خويش را مخالفت تعداد اندكى از اصحاب و به ويژه مخالفت معاويه روبهرو گرديد.
گروهى كه ه بيعت مردم با خلفاى گذشته تن داده و اينك با على به مخالفت برخاسته
باندند. حضرت در مقابل آنان به جاى استناد به امامت و نصب الهى خويش، به جداى احسن
روى مىآورد و همان دليلى را كه اين گروه براى پذيرش خلفاى سابق داشتند، پيش
مىكشد و مىفرمايد تا از آن جهت كه بيعت با من حتى وسيعتر از بيعت با گذشتگان
بوده، شما ناگزيريد كه خلافت مرا بپذيريد. يكى از بهانههاى معاويه براى مخالفت با
امام، عدم حضور شاميان در بيعت بود،[2] استدلال
امام اين است كه شاميان در بيعت با خلفاى سابق نيز حضور نداشتند و همان مردمى كه
در بيعت ابو بكر و ديگران حضور داشتند، در بيعت با من نيز حضور داشتهاند.
در خطبه 173 نيز به مسئله بيعت اشاره شده است در ابتداى آن معيار
شايستگى در
[1] - الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص
243.« ... و هذه بيعة عامّه و من رغب عنها، رغب عن دينالاسلام».