رابطه عشق و عرفان
عشق مقدم است يا شناخت؟
به تعبير ديگر اول دوست مىداريم، بعداً مىشناسيم، يا اول معرفت و شناخت به دست مىآوريم، بعد از آن علاقه و محبت پيدا مىشود؟
پرسشى بود كه به ظاهر ساده مىآمد، اما به دليل اينكه هر دو نمونه را خبر داشتم، برايم مبهم بود.
گفتم: من فكر مىكنم اگر علاقهمند باشيم، ما را به دنبال شناخت مىكشد.
گفت: تا نشناسيم، چگونه علاقه پيدا مىشود؟
گفتم: گاهى از فضاى عمومى، از جوّ، از عادت، از روح جمعى، نمىدانم از راههاى ديگر، شوق و علاقه نسبت به چيزى پيدا مىشود.
اين كشش، ما را درگير با يك موضوع يا شخص يا حادثه مىكند.
سراغش مىرويم. نزديكتر كه مىشويم تازه چيزهاى تازهاى مىبينيم و مىفهميم كه علاقه ما بيشتر مىشود.
گفت: شايد هم عميقتر و ريشهدارتر مىشود.
گفتم: شايد هم از ابهام به وضوح مىرسد و خطوط و چارچوب آن محبت، روشنتر ترسيم مىشود.