responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 30

آن- است كه در حال احتضار و كوچ، كه بعض امور بر انسان ممكن است كشف شود و دريابد كه مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا مى‌كند، با دشمنى خدا و غضب و نفرت از او- جلّ و علا- كوچ كند و اين عاقبت و پى آمد حب نفس و دنيا است و در روايات اشاره به آن شده است.

شخصى متعبد [و] مورد وثوق نقل مى‌كرد كه: «بر بالين محتضرى رفتم و او گفت: ظلمى را كه خدا بر من مى‌كند هيچ كس نكرده؛ او مرا از اين بچه هايم كه با خون دل پرورش دادم مى‌خواهد جدا كند. و من بر خاستم و رفتم و او جان داد».

شايد بعض عبارات كه نقل كردم اختلاف مختصرى با آنچه آن عالم متعبد گفتند داشته باشد، در هر صورت، آنچه گفتم اگر احتمال صحّت هم داشته باشد، به قدرى مهمّ است كه انسان بايد براى چاره آن فكرى بكند.[1]

چنين حالى را با همه مقامات دنيوى عوض مى‌كنم؟!

در آن روزهايى كه در زمان رضا خان پهلوى و فشار طاقت فرسا براى تغيير لباس بود و روحانيون و حوزه‌ها در تب و تاب بسر مى‌بردند؛- كه خداوند رحمن نياورد چنين روزهايى براى حوزه‌هاى دينى- شيخ نسبتاً وارسته‌اى را نزديك دكان نانوايى كه قطعه نانى را خالى مى‌خورد، ديدم كه گفت:

«به من گفتند عمّامه را بردار من نيز برداشتم و دادم به ديگرى كه دو تا پيراهن براى خودش بدوزد؛ الآن هم نانم را خوردم و سير شدم، تا شب هم خدا بزرگ است».

پسرم! من چنين حالى را اگر بگويم به همه مقامات دنيوى مى‌دهم، باور كن. ولى هيهات، خصوصاً از مثل من گرفتار به دام‌هاى ابليس و نفس خبيث.[2]


[1] - وعده ديدار، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى رحمه الله، نامه 8/ 2/ 1361

[2] - همان، نامه 26/ 4/ 1363

نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 30
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست