در مورد بازگشت امام به ايران، در آن مقطع
خاص، همه تجزيه و تحليل مىكردند و نظر مىدادند كه نبايد رفت. دشمن به شدت بر اين
مسأله اصرار داشت و متأسفانه تقريباً تمام دوستان نيز تحت تأثير همين جوّ،
تحليلها و استدلالها بودند. اين افراد اصرار داشتند كه امام در اين موقعيت نبايد
برگردد. امام فرمودند:
وقتى من ديدم دنيا مخالفت مىكند، فهميدم اين راه حق است.[1]
جايگاه زن در انقلاب
در خصوص دليل انتخاب من براى سفر به شوروى، بحثهاى زيادى مطرح شد.
اصلًا امام به دليل وسعت انديشه و آينده نگرى و بينش عميق، به مسايل
خارجى و بازتابهاى انقلاب درخارج از كشور توجه خاصى داشتند. در هر صورت، حضرت امام
(ره) با اين انتخابشان جايگاه زن را در اسلام و انقلاب به جهان نشان دادند و چنين
مطرح كردند كه اسلام هيچ محدوديتى براى رشد زن قائل نيست. زن را در همه جا شركت
مىدهد، چون نيمى از جامعه به زنان تعلق دارد.
ايشان نشان دادند كه اين كه مىگويند در ايران به زن ارزش داده
نمىشود، نمىتواند تحصيل كند و ... همه دروغ است. يك مرد با لباس روحانيت و يك زن
با پوشش چادر، به نمايندگى از ايشان و ملت ايران، حامل نامه براى گورباچف رهبر
سابق شورى بودند.[2]
اعتبارى كه امام به اسلام و تشيع داد
به من گفتند: پيرمردى از شاگردان آقا ضيا[3]
در گيلان است كه نسبت به امام روى خوش ندارد. اين پيرمرد در آن زمان نود و هفت سال
عمر داشت و از اصوليان معروف و شاگردان خوب آقاضيا هم بود. من بار سفر بستم وبراى
زيارت آن پيرمرد، به شهر محل اقامتش رفتم. وقتى نزد او رفتم، از هر درى سخن گفتم و
[1] - حجّتالاسلام محتشمى: پا به پاى آفتاب، ج 2، ص
156- 155