وضع، خود را به جلوى سجاده نماز ايشان
رساندم، ديدم مشغول اقامه نمازند. مرا كه با آن وضع ديدند، فرمودند:
چه خبر شده؟ من سخنان آقاى غرضى را بازگو كردم و گفتم: گوشى در دست
ايشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرت عالى هستند. امام (ره) طورى كه انگار هيچ
مطلب غير معمولى نشنيده بودند، با همان آرامش و طمأنينه هميشگى، فرمودند:
برويد به ايشان بگوييد جنگ است آقا! جنگ است! همين دو جمله را گفتند
و به دنبال گفتن فصول بعدى اقامه خود رفتند و سپس بدون توجه به اين كه من هنوز
ايستادهام، تكبيرةالاحرام گفتند و با طمأنينه نماز ظهر را شروع كردند.[1]
مطمئن باشيد من طورى نخواهم شد
شبى كه كودتاى نوژه پيش آمد، آقاى خامنهاى و آقاى هاشمى خدمت امام
رسيدند و به ايشان پيشنهاد كردند بهتر است شما از اينجا به جاى ديگر منتقل شويد.
امام فرمودند:
من از اينجا يك قدم بر نخواهم داشت. به ايشان عرض شد: جان شما در خطر
است. باز ايشان فرمودند:
نه، من در خطر نيستم شما برويد، هم از خودتان محافظت كنيد و هم از
راديو تلويزيون و بگوييد كه اينجا هم يك دستگاه بگذارند كه اگر خواستم پيامى بدهم
آماده باشد.[2]
آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند
در جريان تصرف لانه جاسوسى، اكثر مسؤولين مخالف بودند و هر روز مسأله
تازهاى مطرح مىكردند. يكى مىگفت: با آمريكا نمىشود جنگيد. ديگرى مىگفت: