اگر شما گفته باشيد، با شما طرف هستم و در
صورتى كه شاه اين كار را كرده باشد، با او طرف هستم.[1]
كارى نكن بگويم بيرونت كنند
در عاشوراى سال 42 قرار بود امام سخنرانى كنند. از طرفى كماندوهاى
شاه هم در مدرسه فيضيه مستقر بودند، هياهوى عجيبى در شهر حكمفرما بود وشايع شده
بود كه امروز خطر زيادى امام را تهديد مىكند، بهتر است امروز به فيضيه نيايند.
اما ايشان قبول نكردند و حتى حاضر هم نشدند در يك ماشين سربسته باشند. از اين جهت
در يك جيپ روباز و در ميان مردم وارد مدرسه فيضيه شدند و با همان صراحت لهجه خطاب
به شاه گفتند: مردك كارى نكن كه بگويم از اين مملكت بيرونت كنند.[2]
ما هم به كماندوهاى خود دستور مىدهيم
سال 42 صبح روز عاشورا، در حالى كه امام در منزل خود در ميان مردم
نشسته بودند و به سخنان گويندهاى كه ذكر مسايل مذهبى مىكرد، گوش مىدادند؛ يكى
از مقامات ساواك خود را به ايشان رساند و پس از معرفى خود اظهار داشت: من از طرف
اعلى حضرت مأمورم به شما ابلاغ نمايم كه اگر بخواهيد در مدرسه فيضيه سخنرانى
كنيد، با كماندوها به مدرسه مىريزيم و آنجا را به آتش و خون مىكشيم.
قائد بزرگ بدون اين كه خم به ابرو بياورند بى درنگ پاسخ دادند:
ما هم به كماندوهاى خود دستور مىدهيم كه فرستادگان اعلىحضرت را
تأديب