فصل يازدهم اندر تعظيم داشتن فرمانهاى
عالى و مثالها[1] كه از
درگاه نويسند
1- نامهها از درگاه بسيار مىنويسند و هرچه بسيار گردد حرمتش بشود.
بايد كه تا مهمّى نبود از مجلس عالى چيزى ننويسند و چون بنويسند بايد
كه حشمتش آنچنان بود كه كس را زهره آن نباشد كه آن را از دست بنهد تا فرمان را
پيش نبرد و اگر معلوم گردد كه كسى در آن فرمان بچشم حقارت نگريسته است و اندر پيش
شدن بسمع و طاعت كاهلى كرده است[2] آن كس را
مالش بليغ[3] دهند و
اگرچه از نزديكان بود. فرق ميان پادشاه و ديگر مقطعان و مردمان فرمان روان است.
حكايت در اين معنى
2-]54 b[ گويند زنى از نشاپور بتظلم بغزنين رفت و پيش
سلطان محمود گله كرد كه «عامل نشاپور ضياعى از من بستده است و در تصرّف خود
آورده.» نامهاى دادند كه «ضياع بدو بازده.» اين عامل مگر ضياع را حجتى داشته بود،
گفت «آن ضياع من است و حالش بدرگاه بازنمايم.» ديگرباره اين زن بغزنين رفت و تظلّم
كرد. غلام فرستادند و آن عامل را از نشاپور بغزنين بردند